دی ماه لعنتی، این بار پدرم را ربود... یتیم شدم...
خداوندا در توفیق بگشای
نظامی را ره تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید
زبانی کـافـرینت را سراید
مده ناخوب را بر خاطرم راه
بدار از ناپسندم دست کوتاه
درونم را به نور خود برافروز
زبانم را ثنای خود در آموز
شیرین و فرهاد؟ وامق و عذرا؟ بیژن و منیژه؟ ... چه فرقی میکند نامشان چه باشد؟! مهم این است که در کوچه پس کوچههای کاشان و در میان جاذبههای گردشگریاش، قصه یک عشق جا خوش کرده است... بهتر است بگوییم: لیلی و مجنون... یکی بود؛ یکی نبود... در این خانهی بسیار زیبا، روزگاری نه چندان دور دختری زندگی میکرده است... لیلی طباطبایی؛ لیلی جان قصه ما، در لابهلای زیباییهای بیپایان این خانه رشد کرده و قد کشیده... یک مجنون بروجردی به خواستگاریاش آمد و فرمان گرفت تا خانهای در شان لیلی این خانه بسازد... و چنین شد که خانه بروجری ساخته شد و به نگین انگشتری کاشان بدل گشت...
قدمت این خانه باشکوه و زیبا به دوره زندیه میرسد... بعدها در دوره قاجار توسط "سهامالسلطنه عامری فرد" توسعه یافته و در حال حاضر، بعد از مرمت و تغییر کاربری، به هتل سنتی تبدیل شده است.پروفسور مجید سمیعی میهمان افتخاری مراسم افتتاحیه، سرای عامریها را ساختمان عشق و هنر نامیده است... چون با عشق ساخته شده و با عشق برای مردم مرمت گردیده است.
خانه عباسیان، لوکیشن سریالهای ملاصدرا، خانهای در تاریکی، مسافر ری، ... و نامزد دریافت جایزه بهترین معماری بنای مسکونی ایرانی - اسلامی است. این خانه به جهت معماری محجبه (نقابدار)، با دیگر خانههای تاریخی کاشان متفاوت است.