رویا - پاریس - خاطره (5)
هنوز دل خداحافظی با پاریس را ندارم اما، با گزارش نهایی به شما سلام می کنم...
اگر خاطرتان باشد گزارش شماره ۱ را با معبد پانتئون خاتمه دادم؛ از آنجا که بیرون آمدیم، بارش باران تند شده بود و چتر چینی تباری که در پراگ خریده بودیم شکست؛ از آنجا که یک روز کامل و یک آسمان کاملا تیره پیش رو داشتیم با دیدن اولین فروشگاه، یک چتر تهیه و پیاده روی در خیابان سنت میشل را شروع کردیم... حال و هوای آن خیابان پر از کافه و قطره های باران وصف ناشدنی ست... هرچند فرصت پرسه گردی در کوچه پس کوچه های پاریس آن طور که باید و شاید دست نداد، اما، همین یک بار هم برای یک عمر خاطره ساختن کافی است...مخصوصا که یک فنجان بزرگ قهوه در دست بگیری تا یاد شهیار قنبری و ترانه زیبای سفرنامه اش را گرامی بداری...