هشتم مارس، روز جهانی زنان است. از روز نخست، این جهان برای جنس دست اولی که طبیعتاً زاینده و مهربان است و با این وجود جنس دست دوم خطاب می‌شود، جای عادلانه‌ای برای زندگی نبوده است. نه در مقیاس شادی و لذت و نه در میزان درد و رنج. هر زنی، اگر شایسته نام مقدسش باشد، به جز خود، مسئولانه سبب‌ساز شادی و آسایش حلقه کسانی است که در زندگیش حضور دارند. هر زنی، اگر شعورمند زیست کند، دختر خلف زمین است... چه بسیار زنانی دیده‌ام که صبورانه تمام آلامشان را پشت یک لباس رنگی، یک خط چشم کج و معوج یا یک لاک خوش‌رنگ پنهان کرده‌اند. یا موقع انجام روزمرگی‌ها، هنگام ظرف شستن، همان وقتی که مایع ظرفشویی را روی اسکاچ می‌ریزند، دل‌آشوبه‌هایی که گوش شنوا ندارند، دغدغه‌هایی که خریدار ندارند را، می‌ریزند روی اسکاچ و ظرف‌ها را جوری می‌سابند که از تمیزی برق بزنند. هیچ وقت مادرها یا مادربزرگ‌ها را وقتی روی قالی دست می‌کشیدند تا مثلاً آشغال‌های ریز را از روی زمین جمع کنند، دیده بودید؟ به موهای سپیدشان قسم که فلسفی‌ترین افکار را پشت سکوتشان حمل می‌کردند! من از مردان، وقتی در حق زنان جفا می‌کنند، آنقدر نمی‌هراسم که از جفای هم‌جنسان در حق یکدیگر. در طول تاریخ چه بسیار سرهای بریده، تجاوزها، خیانت‌ها، چه بسیار در غل و زنجیر، چه بسیار نفس‌بریده و دم نزده زیسته‌ایم، جنگیده‌ایم و ادامه داده‌ایم اما، روزی باید بیاید که زنان فرزندان شایسته‌تری تربیت کنند. زنانی که در پنهان‌ترین زوایای ذهنشان افکار مردسالارانه نباشد و فرزندانی تربیت کنند که شایسته‌تر از نسل‌های قبل با زن رفتار کنند. درد من، زنانی هستند که هنوز و همچنان به این سطح از شعور در برابر حفاظت از جایگاه تمام زنان و حفظ حریم شخصی تک تک آنها نرسیده‌اند و هرکدام به نوعی با افکار و اعمالشان زندگی دیگر زنان را سرشار از ظلم، بغض، حسرت، ترس و تباهی می‌کنند...

 

و به تعبیر مایا آنجلو: 

هرگاه زنی از حق خود دفاع کرد، در واقع از حقوق تمام زنان دفاع می‌کند؛

حتی اگر خودش این موضوع را نداند و یا ادعای آن را نداشته باشد!