خاک را دامان پر زر می‌کند فصل خزان

بادها را کیمیاگر می‌کند فصل خزان

 

 

شاخساران را به رنگ عود برمی‌آورد

برگ‌ها را صندلِ تر می‌کند فصل خزان

 

 

طوطیان سبزپوش عالم ایجاد را

حله طاووس در بر می‌کند فصل خزان

 

 

از رخ زرین، بساط خاک را در یک نفس

آسمان پر ز اختر می کند فصل خزان

 

 

می‌پرد چون نامه اعمال، برگ از شاخسار

باغ را صحرای محشر می‌کند فصل خزان

 

 

رتبه ریزش بود بالاتر از اندوختن

از بهاران جلوه خوش‌تر می‌کند فصل خزان

 

 

برگ را چون میوه‌های پخته می‌ریزد به خاک

پای خواب‌آلود را پر می‌کند فصل خزان

 

 

بوسه بر دستش، که از نقش و نگار دلفریب

برگ‌ها را دست دلبر می‌کند فصل خزان

 

 

گر چه از دست زرافشانش زمین کان طلاست

خرقه صدپاره در بر می‌کند فصل خزان

 

 

از رخ چون زعفران، چین جبین خاک را

خنده‌رو چون سکه زر می‌کند فصل خزان

 

 

در کهن‌سالی عیار فکرها روشن‌تر است

آب‌ها را پاک‌گوهر می‌کند فصل خزان...