ازدواج به سبک چین و ماچین
اگر تا به حال واژه «Blind Date» به گوشتان نخورده یا در سریالهای تولیدی شرق آسیا با معنای عینی آن مواجهه نداشتهاید، باید بدانید که در تعدادی از کشورهای شرقی، که سنتهای قدیم خود را دست نخورده حفظ کردهاند، ازدواج همچنان به صورت سنتی شکل میگیرد و انتخاب گزینه قابل قبول برای دختران و پسران هر خانواده، بر عهده والدین آنهاست. بسته به خرده فرهنگهای هر ناحیه این انتخاب به کمک واسطههایی برای معرفی خانوادهها به یکدیگر و متناسب با شرایط آن جامعه و آن خانواده صورت میگیرد و بعد از آن دختر و پسر برای اولین بار به صورت ناشناس سر اولین قرار خود حاضر میشوند. این داستان با گزینههای پیشنهادی آنقدر تکرار میشود تا دختر و پسر از یکدیگر خوششان آمده و قرارهایشان را جدیتر ادامه بدهند و به مرحله ازدواج برسند. البته که در این میان درصدی از جوانان عاشق میشوند و بدون رضایت خانواده با فرد دلخواه خود ازدواج میکنند اما این رخداد با نارضایتی، برخورد ، دعوا، قهر یا حتی طرد شدن از سمت خانوادهها همراه است. گرچه در اقصی نقاط جهان و حتی در کشورهای پیشرفته، ازدواجهای سیاسی یا اقتصادی برای حفظ منافع غولهای اقتصاد یا سیاست صورت میگیرد اما، درصد بسیار پایین چنین ازدواجهایی به نسبت درصد جمعیت هر کشور، آن را به پدیدهای قابل چشمپوشی بدل میکند. بنابراین وقتی از کشوری با حدود یک میلیارد و پانصد میلیون نفر جمعیت صحبت میکنیم که برای اکثریت افراد جامعه ازدواج به شیوه سنتی شکل میگیرد، معنای واژگانی که در این خصوص به کار میبریم، کاملا تغییر پیدا میکنند.
با این پیش زمینه، بیایید تا یک رخداد اجتماعی بینظیر را با هم مرور کنیم:
تصور کنید وارد یک پارک بزرگ شدهاید که ازدحام جمعیت پیش رو شما را مجبور میکند یک قدم یک قدم از میان آن جمعیت عبور کرده و به طرف جلو حرکت کنید. زنان و مردانی که میبینید همه بالای پنجاه سال سن دارند و افراد سالمند هم بین آنها به چشم میخورند. همین که بتوانید از میان جمعیت جلوی پایتان را ببینید، انبوهی چتر رنگی باز شده و نشسته بر روی زمین به چشم میخورد که بر روی هر کدام نوشتهای قرار دارد که اعداد لاتین روی آن به طور مشخص حداقل مربوط به بیست سال پیش است و سال تولد آنها را نشان میدهد... تعداد انگشت شماری از این چترها عکس دختر جوانی هم برخود دارند. جو حاکم بر محیط یک انتظار بیپایان را نشان میدهد و اگر مانند من قبل از ورود به پارک هیچگونه تصوری از فضای ذکر شده نداشته باشید، احساس میکنید این پیرزنان و پیرمردان از کهنه جنگی برگشتهاند و عکس و مشخصات گمشدگانشان را در معرض دید عموم گذاشتهاند تا دستی از غیب بیاید و این انتظار را به پایان برساند و گمگشته را به کنعان بازگرداند. حدسم در مورد انتظار و گمگشته درست بود اما خیلی طول نکشید تا بدانم در دایره حدسیات، خطا کردهام و اینها والدینی هستند که برای فرزندانشان به جستجوی شریک زندگی آمدهاند. روی برگهها اطلاعاتی از قبیل نام، سن، قد، مدرک تحصیلی، شغل (گاهی همراه با میزان حقوق)، حیوان سال تولد تقویم چینی و شهر محل زندگی به همراه شماره تماسی - که امروزه به اپلیکیشنهای پیام رسان منتهی میشود – وجود دارد تا بعد از انتخاب والدین و توافق اولیه، قرار ملاقات جوانان ترتیب داده شود... والدین برای نمایش تبلیغ مورد نظر خود برای یک دوره پنج ماهه، نزدیک 3 دلار حق عضویت پرداخت میکنند؛ این در حالی است که دلالان ازدواج برای دستیابی به پایگاه داده افراد، 15 دلار میپردازند. تماشای این واقعه برای گردشگرانی که از کشورها و فرهنگهای متفاوت میآیند، به خودی خود عجیب است اما، وقتی اتفاقات پشت این رخداد، افکار عمومی، تعارضات قابل ایجاد، احساسات و عواطف نوعی هر کدام از این افراد را به دایره تخیل اضافه کنید، حجم بیسابقهای از احساسات جدید، غریب و تا حدی غمانگیز را به دنیایی که تا پیش از این تجربه از جهان هستی و چگونگی زندگی مردم فرهنگهای دیگر در ذهنتان داشتید، خواهد افزود.
اگر قصد سفر به شانگهای را دارید، برنامهریزی کنید روز شنبه یا یکشنبه را در این شهر حضور داشته باشید و مستقیم به پارک مردم بروید تا شانس دیدن یکی از عجیبترین و جالبترین رخدادهای اجتماعی – فرهنگی قرن 21 را که «بازار ازدواج» هم نامیده میشود، از دست ندهید. برای عکس گرفتن از چترها مشکلی نخواهید داشت اما عکاسی از صورت والدین از نمای نزدیک باعث رنجش آنهاست و باید از آن پرهیز کرد.