آیا کوتاهی از دبستانها و دبیرستانهاست؟
رونوشت از کتاب ناتنیها اثر دکتر پرویز رجبی
<< سالهاست که مسئلهی درست نوشتن و درست گفتن مرا با خود مشغول کرده است. برایم تنها درست به کار نبردن واژهها مطرح نیستند. ناتوانی عمومی از بیان مقصود هم بسیار آزاردهنده است.
دهان که باز میکنیم، این قدر با هر جمله، اصطلاح «به قول معروف» و گاهی «یارو گفتنی» را به کار میبریم که حتی شنوندهای را که خود گرفتار این کاربرد است، گیج میکنیم. از کاربرد «مثلاً» که نگو!
نوشتن نامه به دستگاهی اداری هم یکی از دشواریهای عمومی ما ایرانیان است. بگذریم از این که مکاتبه با دوستانمان برایمان دشوار است و تلفن بیشتر به کارمان میآید، تا نوشتن. شاید در میان مردم جهان بیشتر از همه دست به تلفن میبریم، تا دست به قلم. تلفن برآورندهی نیازهای ضروری نیست، بلکه جانشین روزنامه و کتاب است و جانشین گفتوگوهای مطب روانشناسان و جانشین داروهای آرامبخش...! بهتر است واژهی «غیبت» را به کار نبرم...!
سخن کوتاه کنم، رویهمرفته ادب شفاهی و گفتاری بیشتر باب دندانمان است تا ادب نوشتاری و همین است که کمخوانترین مردم جهان هستیم و همین است که دانش، ادب و تاریخ، همگانی است؛ چون بینیاز از نوشتن است، هر کسی میتواند شانس مجلسآرایی خود را بیازماید!
دوستی دارم یک سال بزرگتر از من. خوشسخن و دانا و سرشار از آگاهیهای اجتماعی، ادبی، مدنی و فرهنگی. دهان که میگشاید، میتوانی باور داشته باشی که سخنی یاوه نخواهی شنید.
این دوست چند ماهی است که دست به قلم برده است و راستی که هرچه نوشته است، آکنده از لطافت است و ظرافت و حاصلی است از نگاه ژرف به پیرامون و تاریخ... . نوشتههایش را با صدایی گرم برایم میخواند و اندکی از بار «کم خواندنم» را میکاهد...
پای کار این دوست، سرانجام به تشویق من، به میدان چاپ راه یافت. و چون شیفتگانی پیدا کرد، از او خواستم که ویراستاری نوشتههایش را به من بسپارد. به جان پذیرفت.
و اینک یک ماهیست که من نخستین کسی هستم که نوشتههای او را میخوانم، لذت میبرم و رنج میکشم!
در این یک ماه، بارها از خود پرسیدهام، آیا گناه از دبستان و دبیرستان نیست که توانایی ما در نوشتن کمتر از گفتن است؟
سادهتر از هر چیز، چرا به ما در دبستان و دبیرستان دست کم نشانههای به اصطلاح «سجاوندی» را نمیآموزند؟ آیا اصلاً خود آموزگاران و دبیران با نشانههای سجاوندی آشنا هستند؟
سادهتر از هر چیز، چرا به ما در دبستان و دبیرستان دست کم نمیآموزند که در نگارش، پیرو هر شیوهای هستیم، بکوشیم که این پیروی یکدست باشد و نه باری به هر جهت؛ برای نمونه نشان جمع را یا چسبیده به کار بریم و یا جدا... .
سادهتر از هر چیز، چرا به ما در دبستان و دبیرستان دست کم نمیآموزند که نوشتن هم مانند هر کار دیگر نیاز به آیین دارد و یک نوشته، متفاوت است از آش شله قلمکار!
آیا اصلاً خود آموزگاران و دبیران این نیاز را احساس میکنند؟
نویسندگان روزنامهها شاگردان همین آموزگاران و دبیرانی هستند که به ندرت توجهی به درست نوشتن داشتهاند.
و شگفتانگیز است که به نوشتن دیکته از کلیله و دمنه این همه بها داده شده است و دغدغهی آموزگاران و دبیران دیکته، بیشتر این بوده است که «خشت» را با «قاف» مینویسند یا با «صاد»!
چنین است که نوشتههای خوب ما زیر آوار خود مدفون میشوند و خودبهخود کمک میکنند به کم خواندن.>>
رونوشت از کتاب ناتنیها اثر دکتر پرویز رجبی