سفرنامه اروپا - بارسلونا (1)
به شهر- موزه آنتونی گائودی، معمار معروف کاتالان خوش آمدید.
در یک بعد از ظهر دلگیر، پاریس ابری را با دمای ۱۵ درجه سانتیگراد ترک کرده و به آفتاب بارسلونا با دمای ۳۵ درجه سانتیگراد سلام گفتیم. بارسلون شهری ست فراتر از انتظار... در بین ۱۵ شهری که در این سفر دیدم ۳ شهر مرا شگفت زده ساختند. سنتورینی، پراگ و بارسلون... شهر گائودی یک شعر لطیف است؛ با مردمانی خونگرم که به هر رنگ و نشان و آئین، برای شادی و سر زندگی پی کوچک ترین بهانه می گردند... فکر می کردم مختصر زبان اسپانیولی (اسپانیایی با گویش امریکای لاتین) که فرا گرفته ام می تواند کمک حالم شود برای درک بیشتر بارسلونا اما، اولین جمله ای که از بلندگوی فرودگاه شنیدم خیال خام را از سرم پراند... زبان اول شهر کاتالان است و اسپانیایی زبان دوم محسوب می شود. برای نوشتن هم همین داستان را لحاظ کنید...
میهمان یک زوج دوست داشتنی بودیم؛ لینا و آندرس. لینا به امید زندگی بهتر از لیتوانی آمده و آندرس به امید زنده ماندن، از گواتمالا؛ (گواتمالا برای زندگی یکی از خطرناک ترین کشورهای امریکای لاتین است) دست تقدیر سر راه هم قرارشان داده و ازدواج کرده اند. دختر لینا همان شبی که ما رسیدیم قرار بود برود لیتوانی؛ پس در فرودگاه به انتظار آمدنشان نشستیم؛ آمدند و از لحظه اول مهرشان ما را فرا گرفت...
سوار مترو شدیم؛ برای اولین بار در طول سفر، توان باز نگه داشتن چشمهایم را نداشتم و تا به شهر برسیم خوابیدم اما، به آخرین مترو خط بعدی نرسیدیم و لینای مهربان تاکسی گرفت تا مرا زودتر به خواب برساند.
صبح زود بیدار شدیم تا از ۲ روز فرصتی که برای گشتن شهر داشتیم کمال استفاده را ببریم. لینا نقشه ایستگاه های مترو را داشت اما، اولین هدف تهیه نقشه بارسلونا بود. یک مرکز اطلاعات گردشگری در میدان کاتالونیا قرار دارد. (یکی از بهترین مراکز اطلاعات گردشگری است که تا به حال دیده ام.)

اولین تصویر بارسلون؛ میدان کاتالونیا – ابتدای خیابان رامبلا؛ به عرض پیاده روی چهارباغ عباسی اضافه کنید، از قطر درخت هایش بکاهید، از ماشین ها فقط اتوبوس ها را نگه دارید و یک عالم توریست و هنرمند نقاش در نظر بگیرید تا رامبلا در ذهنتان بنشیند. بعدا دوباره به این خیابان باز می گردیم...

میدان کاتالونیا – سمت راست تصویر، جلوی آن ساختمان بلند یک زیر گذر هست که شما را به مرکز اطلاعات گردشگری در زیر میدان می رساند.

یادبود فرانسس ماسیا - نقشه کاتالونیا (بخش خودمختار شمال شرقی اسپانیا)



خانه آردیاکا – یک قصر گوتیک بازمانده از قرن ۱۵ میلادی است. با هر مالک جدید، بارها تغییراتی در آن صورت گرفته و از سال ۱۹۲۴ به سایت آرشیو تاریخی شهر تبدیل شده است.



صندوق پستی

بدون شرح

کلیسای جامع بارسلونا – مراسم دعای ویژه ای در حال برگزاری بود و تا یک ساعت و نیم بعد بازدید از داخل آن میسر نمی شد...

ساخت بنا در سال ۱۴۶۰ به اتمام رسیده اما سر در آن در سال ۱۸۷۰ بنا شده است.


محله قدیمی – یک خیابان زیبا به نام Carrer del Bisbe Irurita



تالار شهرداری
پرچم سمت راست، پرچم کاتالونیا و پرچم سمت چپ، پرچم اسپانیاست. در تمام شهر هر جا پرچمی افراشته شده، هر دوی اینها کنار هم قرار گرفته اند. اهالی شمال شرق اسپانیا و بخشی از جنوب فرانسه را کاتالان می نامند. کاتالانها اکثرا کارگر و کشاورز بوده اند که با اشرافیت و حکومت مرکزی به مقابله برخاسته اند. گرایش جدایی طلبی دارند و کاتالونیا را از سال ۲۰۰۶ به منطقه خودمختار تبدیل کرده اند.


بازگشتیم به رامبلا


یک بازار میوه تماشایی – شادِ شاد... شلوغِ شلوغ

میوه های استوایی فراوان است.

دراگون هم بود! توضیح بیشتر باشد برای سفرنامه های جنوب شرق آسیا

تمام سهم من از رقص فلامنکو...


نرسیده به میدان کریستف کلمب، محل ازدحام آدم - مجسمه های خلاق بارسلوناست.


معروف ترین شان هم این آقاست که الحق و الانصاف باید هنرمند خواندش. تمام مدت فیگورهای یک آدم پرمشغله در حال عبور را به خود می گیرد. دوستش داشتم...

میدان کریستف کلمب

به دور دست افق، به امریکا اشاره می کند.

برای آمد و شد قایق ها و کروزها این پل متحرک را آژیرکشان جابجا می کنند. آن طرف نزدیک ساحل یک مرکز خرید بزرگ قرار دارد.


پل، پر از نیمکت های چوبی است و آرام و چنان آرامشی که قیل و قال عبور گردشگران هم خواب میهمانانش را آشفته نمی سازد.
نوبت سخن به آنتونی گائودی رسید؛ از کارهای زیبای او از ۳ اثر بازدید کردیم که هر سه در میراث جهانی یونسکو ثبت شده اند.
یک بنای شخصی ( La Pedrera یا همان کاسا میلا )
یک اثر مذهبی (کلیسای ساگرادا فامیلیا)
و یک بوستان (پارک گوئل)
شاخصه مهم آثار او، مشاهده و تحلیل طبیعت و به کارگیری عناصر آن در کارهایش می باشد.

ورودی پارک گوئل
این پروژه با هدف ایجاد یک باغ – شهر برای قشر متوسط مردم آغاز شد اما مورد استقبال قرار نگرفت. ۱۴ سال طول کشید تا فضای ۱۵ هکتاری مجموعه به شکل پارک دربیاید.





سمندر معروف پارک – که به سمبل آثار گائودی تبدیل شده است.

زمین اکثر قسمت های پارک، خاکی است.

بازار دو طبقه

فضای کلی بازار روباز

دور تا دور بازار را به مکانی برای استراحت تبدیل کرده است و به چه زیبایی! با سرامیک های شکسته نقش هایی آفریده چشم نواز و در خاطر ماندنی...

بدون شرح

شما بگوئید کدامشان زیباترند؟ نیمکت خوش نقش و نگار پارک یا آن مادر و دختر مهربان یا نگاه پر امید این کبوتران گرسنه...

زیبا...زیبا

وقتی سایه ها حضورمان را ثبت می کنند...

دورنمای شهر و دو ساختمان ورودی اصلی پارک که اقامتگاه نگهبانان و باغبانان بوده اند.

بدون شرح

طراحی چشم نواز سقف طبقه اول بازار


نرده ها را از برگ درخت نخل الهام گرفته – قالبشان را در گزارش بعدی خواهید دید.

موج دریا را تداعی می کند...



سفرنامه بارسلونا ادامه دارد...